مترسک را دار زدند...

به جرمه دوستی با پرنده!

که مبادا تاراجه مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد...

راست می گفت که اینجا،

قحطیه عاطفه هاست...!!

کسی به خدا گفت:

اگر سرنوشتم را از پیش نوشته ای

پس چرا آرزو کنم؟؟!!

خدا گفت:

شاید نوشته باشم:

"هرچه آرزو کرد..!!!"

در سیمای چهار بعدی چشمانت،

برنده ی هفته سیمرغ بلورین بهترین تماشاچی می شوم!

کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند...!

یکی که گم میشود، دیگری محکوم به آوارگیست...

خدایا!

برای خاموشی شب های انتظارم،

فقط یک فوت کافیست!

خاموشم کن...!

خسته ام...!

از اتاق خاطراتم بوی حلوا بلند شده است!

آرام فاتحه بخوان...

شاید خدا گذشته ام را بیامرزد...!

گفت: انقدر سیگار نکش میمیری...

گفتم: اگر نکشم میمیرم...

گفت: اگر بکشی با درد میمیری...

گفتم: اگر نکشم از درد میمیرم...

گفت: هوای دودی جلوی درد رو نمی گیره...

گفتم: هوای صاف جلوی مرگ رو می گیره؟...

یکم نگاهم کرد و گفت: بکش...

خواستم خودم رو گول بزنم،

همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه و گفتم: فراموش...

یه چیزی ته قلبم خندید و گفت:

یادمه...!